اسلحۀ جناب فرماندار و دوچرخۀ ما

ساخت وبلاگ

اسلحۀ جناب فرماندار  ویژه سوژۀ جدید نوشتار من خواهد شد؛ به زودی و در همین صفحه... "به به! پس شما هم جزء ما سلاحداران بوده اید جناب مهندس مظفری "
در همین ابتدا باید خیال خواننده، خصوصاً خوانندۀ صاحب مصداق را راحت کنم که نگران نباشید این یک نوشتۀ جدی است که صرفاً از ابزار طنز و "داغ کردن" بهره برده تا تأثیر بیشتر بگذارد. اگر بگویم از دیدن تفنگ زیبای شما و کاپشن چرم زیباترتان که خیال آدمی را از فرماندار ادب دوست به هزار و یک وادی دیگر پرواز می دهد شگفت زده نشده ام که راست نگفته ام اما اینجا قصدم مستقیماً  "سلاح" شما نیست. آقا اصلا دارندگی و برازندگی! تازه فرموده اید این سلاح جایزۀ مسابقات مجلس است و با این جمله باب هر فکر مسموم هم "فراز" شده پس حال که دوستان جمعند می نشینیم به "حدیث مجلس انس".
تازه اگر این را هم نمی فرمودید، حضرت هاشمی رفسنجانی در تازه ترین تویت(یا همان جیک و پیکشان) فرموده اند: "دنیای آینده عصر "گفتمان هاست" و نه موشک ها". حال وقتی که آینده از آن موشک نباشد در این بین تفنگ شما که جای خود دارد "دست ساز کمری" ما که دیگر باید برود جلو باد بیاید!
البته از آنجا که به قول جناب مولانا: "باد ما و بود ما از داد توست" این نوشته قصد دارد به سمت زیباتری از هفت تیرکشی برود یعنی "باد" تیر ما را ببرد و دقیقاً بزند به "هدف".
جهت اطلاع باید عرض کنم بنده چندی است از سر ناچاری(شما همان معنای عاشقی اش را بگیرید) خودرو داعش منش خود یعنی همان پرایدم را فروخته ام و دوباره دست به دست دوچرخه و پای به پای پیادۀ خودم داده ام و اتفاقاً خیلی دارم حال می کنم و از آنجا که در عمرم اصلاً اهل "یکّه خوری" نبوده ام خواستم از این موقعیت بهره ببرم و شما و دیگر دوستان را به دوچرخه سواری در نیشابور دعوت کنم.
من و خوانندگان می دانیم خانم دکتر ابتکار که اصلاً و ماهیتاً اهل ابتکارند در عوض آن شیء مذمومۀ جانگیر به شما یک ابزار فرحبخش داده اند به نام دوچرخه و وقتی خواهم توانست این وسیله را "جان افزا" بنامم که خیابان های شهرم مناسبتی با آن داشته باشد. همکنون که با هزار و یک "قل اعوذ" دست به دست دوچرخه ام می دهم و گاه و بیگاه ناچار به نقض حقوق پیاده رو می شوم تا "جان" بماند.
نمیگویم شما در جایگاه فرماندار و مدیر ارشد شهرستان از همین فردا ابواب جمعی و مدیران را "بخشنامتاً" به دوچرخه سواری فراخوانید بلکه لابد از ذهن مدیرانۀ شما و خوانندگان ما طرح های بهتری هم نسبت به ذهن خستۀ من خواهد گذشت.
پس عجالتاً من در ادامۀ اقدام عملی همچنان دست به دست دوچرخۀ آبی رنگم می دهم و شما را هم بدان می خوانم؛ بقیه هم خود دانند با دغدغۀ آبی صبح نشابورشان و نفس های پاک دلبندانشان. یا علی با احترام: علی اکبر رضادوست پنجم فروردین 1395 ساعت 16

کرسی آزاد اندیشی شمس پرنده ...
ما را در سایت کرسی آزاد اندیشی شمس پرنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : werezadoostapo بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 11 شهريور 1395 ساعت: 17:41